نشريه کارگر شماره ۵ ٣٬ -٩ فوريه ٢۰۰۰

آيا نئوليبراليسم و نازيسم هم خانواده اند؟

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

http://mariosousa.se/Arnyliberalismenkusinmednazismen.html

 

مشترک ميان آلدولف هيتلر و پر آلمارک* نفرت مشتعليست از کمونيسم و هر آنچه که جنبش کارگرى انقلابى از آن حمايت مينمايد· اين سوال بسيار مهم٬ تشابهات ميان ليبراليسم و نازيسم٬ تحريکات ضد کمونيستى٬ عنوان جلسه اى بود در وکفو*٬ جايى که من در آن شرکت کردم· 

* يکى از سياستمداران فاشيست- ضد کمونيست و عضو سابق حزب مردم سوئد·

* شهرى در جنوب سوٸد   

 

سازمان دهندگان نشست سوال تحريک آميز٬ هم خانواده بودن کمونيسم و نازيسم را که شل آلبين آبراهامسون- ه روزنامه نگار براى گوردرون شيمان*٬ مطرح نموده بود٬ به گونه ديگرى٬ تشابهات ميان ليبراليسم و نازيسم٬ مطرح نمودند·

* رهبر سابق حزب چپ و هوادار آشتى طبقاتى که به دليل تقلبات مالياتى از سمت رهبرى حزب برکنار شد·

 

در اين زمينه رفقاى شهر وکفو کاملا حق داشتند! وجه مشترک رو به افزايش ميان نئوليبراليسم با نازيسم و فاشيسم بسيار مشخص و برجسته اند! نازيسم در زمان خود بمنظور حفظ نظم نظام سرمايه دارى آلمان ميجنگيد و مهمترين هدفش مقابله با مبارزه طبقه کارگر براى ايجاد جهانى آزاد بود·

 

حزب نازيها براى دستيابى به اين هدف٬ که شرط اصلى تحويل قدرت به هيتلر و ديکتاتور نازيستى بود٬ حمايت مالى تقريبا نامحدودى را از سرمايه هاى بزرگ آلمانى دريافت نمودند· در حال حاضر اين نئوليبراليسم است که در سراسر جهان انجام ماموريتهاى فاشيستها را بر عهده گرفته است·

 

 نئوليبراليسم با اتخاذ گستاخانه ترين و خشونتبارترين روشها در تلاش است که طبقه کارگر جهان را مطيع خود نموده و آنان را به سپردن سرنوشت خويش بدست جامعه اى بدون حقوق و امنيت اجتماعى اقتصادى٬ با شرايط هر چه وخيمتره زندگى٬ متقاعد نمايد – براى بخش بزرگى از جمعيت جهان موجوديتى در فقر خالص.

 

هدف نئوليبراليسم ناگزير نمودن زحمتکشان سراسر جهان به قبول آينده ايست که در آن نابرابريها بصورت نظمى بر همه جا حاکم و اختلاف طبقاتى ميان فقرا و ثروتمندان بصورتى پيوسته افزايش يابد· نئو ليبراليسم فاشيسم دهه هاى ٢۰۰۰ است·     

 

 

حمله به عدالتخواهان

براى نئوليبراليسم افزايش پيوسته ثروت ثروتمندان و اميتازاتشان امريست بديهى· آنها به کليه حاميان تقسيم عادلانه منابع جهان٬ و بخصوص کمونيستها٬ حمله ميکنند· و در اينجاست که فردى مانند شل آلبين آبراهامسون براى ليبرالها مفيد واقع ميشود· تحريکات او بر عليه سوسياليسم بخشى از مبارزه نئوليبرالها بر عليه يک نظم جهانى عادلانه است·

 

شکلک ديگرى که از دهه ٢۰۰۰ به خدمت فاشيسم در آمده٬ پر آلمارک٬ رهبر ناموفق حزب مردم٬ و يک معاون ناموفق نخست وزير٬ پس از آن شاعرى ناموفق٬ است که در حال حاضر خود را در روزنامه Dagens Nyheter «اخبار روز» بعنوان يک «مقاله نويس مستقل» مطرح مينمايد·

 

آلمارک در آغاز دسامبر در کاغذ پاره اى سرمايه دارى مينويسد که پس از ١٩٦٨ و با موفقيت مارکسيستها٬ شرايط براى «درک هر چه گسترده تر ايده هايى که به نازيسم نزديک است فراهم آمد»· نوکران سرمايه براى مبارزه با کمونيسم آماده به بهره بردارى از هر گونه ترفندى اند· حتى اينکه بگويند که اين هجوم ايده هاى ۱۹۶۸ کمونيستى بود که راه را براى حمايت از نازيها هموار نمود!

 

حملات آلمارک و آبراهامسون به کمونيستها نشان دهنده نياز سرمايه داران به منحرف نمودن کانون توجهات از بحرانهاى جارى اجتماعى و اقتصادى است که سرمايه دارى خود موجد آن بوده است· آنها بخوبى آگاهند که اين سياستهاى نئوليبرالهاى دست راستى است که وقوع امواج تمايلات نژاد پرستانه را عامل گشته٬ سياستهايى که خود زمينه ساز رشد نازيهاست·

 

آنها براى گفتگو با کمونيستها در مورد تکامل جامعه فاقد شهامت اند و در عوض به لجن پراکنى دست ميازند! هدف ايجاد رعب٬ وحشت و مانع بمنظور بى علاقه نمودن مردم به  سوسياليسم و بر حذر نمودن آنان در ايجاد ارتباط با کمونيستهاست·  

 

بى تمايل به بررسى سرمايه دارى

همزمان مدافعان سرمايه دارى در هراسند که افکار عمومى – ه برانگيخته شده و بپاخاسته فعلى بر عليه نازيسم شرايط را براى بررسى اقدامات بورژوازى در قدرت هموار و آشکار سازنده مواضع سياسى آنان در خلال دهه هاى ١٩٣۰ – و ٤۰ گردد·

 

در آنزمان نازيسم يک نيروى سياسى مقتدر جهانى بود٬ نيرويى مورد ستايش سرمايه دارى بخاطر مبارزه اش بر عليه طبقه کارگر و کمونيستها· فراموش نکنيم که در آنزمان بخش قابل توجهى از بورژوازى سوئد با آلمان نازى همدردى و اينکه بخش بزرگى از اشراف سوئدى از در حمايت از نازيها برآمدند·

در پايان دهه هاى ٣۰ انجمن هيمدال (انجمن دانشجويان سرمايه دار!) در خيابانهاى اوپسالا* با درخواست بازگرداندن پناهنده گان يهودى به آلمان راهپيمايى نمود· در سالن بزرگ دانشگاه شهر اوپسالا هزاران دانشجو به ابتکار انجمن هيمدال گرد هم آمدند·

* يکى از شهرهاى مهم دانشگاهى نزديک به استکلهم

 

در آنجا بمنظور اخراج پناهندگان يهودى بيانيه اى به تصويب رسيد· يک بيانيه بر عليه گروهى از پزشکان يهودى٬ تصويب شده در يکى از نشستهاى پرو فاشيستى در دانشگاه اوپسالا٬ منجر به رد درخواست اجازه اقامت پزشکان يهودى از جانب دولت سوئد شد· پزشکان به آلمان نازى فرستاده و در آنجا در اردوگاههاى مرگ به قتل رسيدند· 

 

سرپوش گذاردن بر روى جنايات آنان توسط سوئديهاى هوادار فاشيسم

در خلال جنگ جهانى دوم بدليل احساسات پرو فاشيستى در ميان طبقه بورژوازى سوئد٬ بر روى جنايات وحشتناک نازيها در اردوگاههاى مرگ سرپوش گذاشته شد و مردم سوئد هرگز از آنها مطلع نشدند·

 

در سال ١٩٤٢ در کليسا و وزارت امور خارجه سوئد شناخت دقيقى از جنايات نازيها وجود داشت٬ در آنجا حزب مردم و حزب دست راستى - ميانه روها بهترين ارتباط و بهترين کنترل را داشتند· طبقه سرمايه دار سوئد بعلت همدردى با نازيها در مورد کشتار يهوديان سکوت اختيار نمود و افشاگريهاى کمونيستها در مورد کشتار در اردوگاههاى مرگ توسط سرمايه داران بعنوان «تبليغات کمونيستى» مردود اعلام شدند· اينها مسائلى هستند که پر آلمارک – ه متعلق به حـزب مردم از بر ملاء شدن آنها در هراس است·

 

منشاء ايدئولوژيکى و سياسى او حزبيست که چشمان خود را بر روى جنايات و کشتار نازيها در اردوگاههاى مرگ بست٬ کشتارى که در آنها يهوديان٬ کمونيستها٬ دگر انديشان٬ کوليها٬ معلولان و بسيارى ديگر ترور شدند·

 

در ضمن اين ليبرالهاى مغرور سوئدى٬ حتى٬ براى يکبار هم که شده انگشت اعتراض خود را بر عليه کشتار مردم اتحاد جماهير شوروى٬ جايى که نازيها بيش از ٢٥ ميليون انسان را قتل عام نمودند٬ از ميان آنها يک ميليون يهودى٬ بلند نکردند·

 

تلاش آلمارک براى ايجاد سر در گمى

پر آلمارک با ايجاد سر در گمى٬ با توسل به همه نوع دروغى٬ به ترتيبى که طبقه سرمايه دار و مواضع نازيستى احزاب سرمايه دارى مورد تحقيق قرار نگرفته و برجسته نشوند٬ در جهت بد نام نمودن کمونيستها تلاش دارد·

 

ما در جهت ناکام گذاردن تحقق اهداف آنان تلاش خواهيم نمود· آدولف هيتلر در دوران خود با بهره بردارى از روشهايى با کمونيسم مبارزه مينمود٬ که در حال حاضر پر آلمارک از آنها در جهت مبارزه با کمونيسم بهره بردارى مينمايد·

 

هيتلر و حزب نازيها از پيشداوريهايى موجود درآلمان بر ضد يهوديان٬ در جهت ساخت و ساز تئورى نژادى استفاده کردند که يهوديان را در کليه جوامع به مرکز ثقل تمامى زشتيها و تباهيها مبدل نمود·

 

بر اساس اظهارات هيتلر و نازيها يهوديان مردمانى بودند که بخاطر حفظ منافع خودشان در جهت حکومت بر سراسر جهان تلاش مينمودند و اينکه براى نائل آمدن به اين هدف از انجام هيچ عملى فرو گذار نبودند.

 

و در مورد مارکسيستها٬ و بخصوص بلشويکها٬ هيتلر تاييد نمود که اينها چيزى نبودند بجز يهوديان تغيير هيبت داده شده٬ در حقيقت رهبر واقعى توطئه يهوديان براى حکومت بر جهان! هيتلر در کتاب خود «مبارزه من» بارها به اين مسئله٬ که تشکيل دهنده يکى از موضوعات اصلى کتاب است٬ اشاره ميکند·

 

نازيها تنفر نژادى بر عليه يهوديان را به تنفر از همه مارکسيستها و بخصوص بلشويکها تعميم دادند· اين يکى از پس زمينه هاى توضيح دهنده ايست که چرا جنگ نازيها بر عليه اتحاد جماهير شوروى جنگى معمولى نشد٬ بلکه جنگى شد براى نابودى تمامى حاميان سوسياليسم·

 

ميليونها انسان در اتحاد جماهير شوروى بدست نازيها سلاخى شدند! با آگاهى بر اين امر٬ بيانيه آلمارک و آبراهامسون نفرت انگيزتر ميشود· در کارزار مبارزاتى آنان بر عليه کمونيسم روشهاى تبليغاتى دوران نازيها قابل رويت هستند·

 

براى اغلب مردم بيانيه هاى اراٸه شده در مورد نگرش هيتلر به مارکسيستها و بلشويکها بعنوان يهوديان تغيير هيبت داده يقينا حيرت انگيز است· اين موردى نيست که در مدارس آموزش داده شده باشد و تا بحال از کسى شنيده نشده است· اغلب مردم براى کسب آگاهى در مورد سياستهاى ضد کارگرى سرمايه دارى نازيها هرگز فرصتى را بدست نياورده اند٬ اين شيوه سرمايه داران است براى پنهان نگاه داشتن·

 

به همين دليل به ما اجازه بدهيد که شيوه برخورد ادبيات نازى را به اين مساٸل مورد تجزيه و تحليل قرار بدهيم· چند مثال مشخص از کتاب مبارزه من: موضع هيتلر در مورد کارل مارکس٬ در يک تجزيه و تحليل طولانى در بخش «جهان بينى و حزب»٬ توضيح داده شده است.

او از جمله مينويسد که «کارل مارکس جهود»····· «يکى از ميليونها نفرى بود که براى نابود نمودن سريع استقلال ملتهاى آزاد بر روى زمين ماده سمى را کشف کرد···· اين بخاطر نژاد خودش انجام شد»· 

 

برابر نمودن مارکسيسم و يهوديان توسط هيتلر

براى هيتلر تحقيقات مارکس در مورد کاپيتاليسم و تئوريهاى او در مورد سوسياليسم علمى فقط شيوه اى بود که به نفع يهوديان «استقلال ملتهاى آزاد را بر روى زمين نابود سازد»! و هيتلر تفاوت ميان سرمايه دارى٬ که او ستايش مينمود٬ و مبارزه مارکسيسم بخاطر حکومت ادعايى يهوديان بر جهان را به اٽبات ميرساند·

 

«جهان سرمايه دارى به تقسيم قدرت ميان برخى از گروهها معتقد است٬ در حاليکه مارکسيسم بصورتى برنامه ريزى شده٬ به رهبرى يهوديان در جهت به زير سلطه کشيدن همه جهان تلاش دارد»·

 

هيتلر در بخش«جهان بينى و سازمان» در مورد اهداف مارکسيسم مينويسد: «حتى مارکسيسم هم هدفى داشت٬ و بر نقش سازنده آن نيز آگاه بود٬ اگر چه مسئله فقط ايجاد استبداد بین المللی مالی یهودیت بود»· او در صفحات بعد در همان بخش ادامه داده و نگرش خود را٬ در مورد آگاهى رو به افزايش طبقه کارگر آلمان و احترام آنانرا براى رهبران برجسته حزب کمونيست٬ اراٸه مينمايد·

 

او مينويسد «در حاليکه احزاب سرمايه دارى٬ غرق در انديشه گرايى يک جانبه خود٬ فقط قادر به ساخت و ساز توده اى نامنظم نالايق شدند٬ مارکسيسم با نيروى انسانى ناآگاهتر خود موفق به ايجاد ارتشى از سربازان حزبى شد که از رهبران يهودى خود به ترتيبى فرمانبردارى نمايد که زمانى کورکورانه از افسران آلمانى خود فرمانبردارى مينمود»·

     

مارکسيسم براى فتح جهان يهودى مينويسد

در فصل «اولين دوران مبارزه» هيتلر در مورد آثار کلاسيک مارکسيسم مينويسد و نقش آنرا در تکامل آگاهى و ستيزه جويى کارگران انکار مينمايد· او مينويسد: «آن عاملى که به مارکسيسم قدرت تاثير گذارنده شگفت انگيزى بر روى توده ها اعطاء نموده است نه نتيجه افکار به نگارش درآمده و فرموله شده يهودى٬ بلکه نتيجه کمابيش سخنرانيهاى  تبليغاتى يهودى است که طى سالها تودهها را تحت تاٽير آن قرار داده اند»·····

  

«اين آثار (مارکسيسم) نه براى توده هاى مردم٬ بلکه فقط و فقط براى رهبران روشنفکر ماشين فتح جهان يهوديت به نگارش درآمده اند· هيتلر در فصل «هدف و سازمان ارتش مخصوص» مسٸله انقلاب سوسياليستى و حاکمان جديد٬«ديکتاتورهاى يهودى» در روسيه را مطرح مينمايد.

او مينويسد «در روسيه هنگاميکه به برانگيختن توده هاى جاهل و بيسواد بر عليه روشنفکران قشر بالا٬ که بهيچوجه با آنها آميزشى نداشتند٬ ناٸل آمدند٬ سرنوشت کشور مهر و موم و انقلاب موفق شد· بدين ترتيب روس نادان٬ با اينحال چنان عاقل که به ديکتاتورهاى خود اجازه داد که خود را [ديکتاتورى مردم] بنامد٬ تحت فرمان ديکتاتورهاى يهودى خود به برده اى بى پناه مبدل شد»·

 

هيتلر در فصل «سياستهاى اٸتلاف آلمان پس از جنگ» از جمله در مورد خطر يک دولت بلشويکى در آلمان بعنوان تصاحب قدرت توسط «سرمايه هاى مالى جهانى يهودى»٬ هشدار ميدهد· او مينويسد که «بازرگانى و صنعت بين المللى آلمان٬ به عبارت ديگر رها نمودن نيروى کار آلمان در دست سرمايه هاى جهانى يهوديان٬ در مجموع فقط در دولتى از نظر سياسى بلشويکى تحقق پذير خواهد بود·

 

بايد٬ با اينحال٬ نيروهاى بين المللى و مبارز مارکسيستى متعلق به سرمايه هاى مالى يهودى بتوانند دولت ملى آلمان را کاملا به زانو درآورند٬ و وقوع اين امر بدون دريافت کمک خيرخواهانه از خارج امکانپذير نخواهد بود·

 

به همين دليل نيروهاى نظامى فرانسه بايد چنان فشارى را بر ساختمان دولتى آلمان اعمال نمايند که سرانجام امپراطورى پوسيده از داخل قربانى دستگاه مبارزاتى بلشويکى جهان مالى يهودى بين المللى گردد»· «شيوه تفکر يهوديت روشن است· بلشويکى نمودن آلمان··· تنها پيش درآمديست بر گسترش بيشتر ميزبانى از تمايلات غارتگرانه يهوديت»·

 

هيتلر در فصل پايانى کتاب خود «جهت گيرى شرقى يا سياست شرقى» بالاخره کليه سخنان پوچ در گذشته تکرار شده خود را افشاء مينمايد٬ به عبارت ديگر اينکه فضايى از نفرت را بر عليه بلشويکها برانگيزد و افکار عمومى را براى تجاوز به اتحاد جماهير شوروى آماده سازد· او در مورد نياز آلمان به زمينهاى جديد با وسعتى بسيار٬ فضاى زندگى بزرگ٬ مينويسد· 

 

انقلاب بلشويکى ترفندى يهودى

«بدين ترتيب ما سوسياليستهاى ناسيوناليست٬ بر روى سياست خارجى پس از جنگ آگاهانه خطى بطلانى ميکشيم· ما از همانجايى ادامه ميدهيم که شش قرن پيش به آن پايان داده شد٬ به مهاجرت مردم آلمان بسوى جنوب- و غرب اروپا خاتمه داده و در عوض بسوى کشورى در شرق اشاره ميکنيم٬ و سرانجام به سياست استعمارى پيش از جنگ – و سياست تجارى پايان ميدهيم و بسوى سياست کشاورزى آينده حرکت ميکنيم٬ اما زمانيکه در اروپاى فعلى در مورد مناطق جديد صحبت ميکنيم٬ بايد ابتدا به روسيه و ايالات مرزى تحت سلطه روسيه بيانديشيم»·

 

در همان فصل و پس از تاييد دوباره بر اين امر: «نبايد فراموش نمود که يهوديت بين المللى در دوران ما روسيه را کاملا تحت کنترل خود دارد»٬ سرانجام آن «وحى» مشهور در مورد انقلاب بلشويکها بعنوان يک ترفند يهودى ارائه ميشود· هيتلر مينويسد «بلشويسم روسى در قرن بيستم بايد بعنوان تلاشى از جانب يهوديت براى کسب حاکميت بر جهان قلمداد گردد»! 

 

ادعاى هيتلر در مورد بلشويسم بعنوان راهنماى يهوديت در يک فتح جهانى ادعايى – ه يهودى چهره اى مشخص گرفت! هيتلر در سخنرانى روز ملى حزب٬ ١۹٣٦ ٬ که سفير آمريکا جوزف ديويس٬ آنرا بروشنى «افشاگرانه» ارزيابى نمود٬ «مواضع خود را در مورد اوکراين» اعلام کرد٬ اعلان جنگى بر عليه اتحاد جماهير شوروى·

 

هيتلر در آنزمان اعلام نمود که «يهوديان ۹۸ درصد از رهبرى شوراهاى جمهوريها و کشاورزى را تحت کنترل خود دارند»! متون احمقانه هيتلر در مورد مارکسيسم بعنوان رهبر يهوديت با متون پر آلمارک در مورد مارکسيسم بعنوان «درک گسترش يافته» براى«نظراتى که به نازيسم نزديک است» تفاوتى ندارند.

 

هر دو لايق زباله دانى تاريخند

مشترک در نزد اين دو انسان نالايق- ممکن است که اولى تبهکارى مجهز و اينکه دومى از نظر روانى در مرز حماقت قرار داشته باشد-  اينست که آنها خود را به سرمايه دارى و گرداننده گان بازار فروخته اند· اما کار سياسى آنان يک وجه مشترک نيز دارد· 

 

هيتلر در خدمت پيروزى فاشيسم٬ وحشيترين نوع کاپيتاليسم و آلمارک براى کارزارهاى کاذب بر عليه سوسياليسم براى سرمايه دارى نئو ليبرالى٬ فاشيسم دهه هاى ٢٠٠٠ ٬ رکاب ميزنند·

 

همانطور که ميدانيم هيتلر توسط کمونيستهاى اتحاد جماهير شوروى٬ که نيروهاى نظامى او را نابود و جهان را از بربريت آنان رهانيد٬ به زباله دان تاريخ فرستاده شد· اما به روان نمودن شاعر ناموفق٬ آلمارک٬ به زباله دان تاريخ نيازى نيست٬ چرا که او در حال حاضر در همانجا هست· 

 

ماريو سوزا

Mario.sousa@telia.coom